هوای مردن…
بیخ گوش من است…!
همان جایی که روزی…
رد نفس های تو بود….!
.
.
یکی بیاید دست این خاطره ها را بگیرد
ببرد گردش . . .
کلافه کرده اند مرا ،
بس که نق می زنند به جانم . . .
خسته شده ام از گذر خاطرات . . .
.
.
روزهایم گذشت اما روزگار از من نگذشت! ؟ ؟
اما من از روزها و روزگار گذشتم.بگذرید از من
.
.
وقتی به پایان “من و تو” اندیشیدی
باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان “ما” نیست
آغاز دنیایی است بی “ما”
و دنیا بدون “ما ”
پر است از هزاران “من و تو” ی تنها!
.
.
ببیـــــــن
من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت …
.
.
جایی در دلم برای کینه و نفرین نگذاشتم…
.
.
به دلم گفته ام:
با تمام شکستگی ات فراموش نکن این را که…
“روزی شادیش آرزویت بود”…
.
.
کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم . . .
جای خالی تو داره همه دنیامو میگیره !
.
.
مستقیـم !؟
در بسـت !؟
مانده ام ..!!
در این شهر شلوغ و پرترافیک …
ديگه هیــچ کَس دلمو نمی بـَـره…
.
.
از آن روز که رفته ای
کارت شارژهاراانداختم دور سیگار میخرم
وباخیابان هاحرف میزنم !
همینطوری پیش برود،
گوشیم راهم بایدبفروشم؛ کفش بخرم
.
.
می روم …
چمدانم را نمی برم …
سنگین است روزهــایی که بی تو زندگی کرده ام !
.
.
فيلتـــر كرده اسـت…
دل را درد
باز نميشود لا مصـب!
.
.
بـی حــس شـده ام از درد !
از بغــض !
فقـط گـاهـی
خـط اشـکـی …
مـیسـوزونـه صـورتــم رو…
.
.
.
از من خواست حلالش کنم !
همان کسی که با بی رحمی محبت هایم را حرام کرده بود !
.
.
لااقـل
بیـــا بـگو
که دیگـر به دیدنم نمـی آیی …
شـاید اَشکــی نشـسـت
گوشـهء چشم هایی که
به این ” در” خُشـک شده اند !
.
.
زندگی من که نقاشی شد . . .
نقاش ، یک مداد مشکی تنها داشت و همان کافی بود . . .
.
.
بـزرگ که میشــــوی….
غُصـه هایت زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند،
دَرد هـایت نــیز!
غــافل از آنکه لبخــندهـایت را،
در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی…..
.
.
لاف می زدم که فراموشت خواهم کرد !
کجایی که ببینی این روزها توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر است . . .
.
.
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد تو می اندازد ؛ طعنه های دیگران است !
شاید اگر این دیگران نبودند تو زودتر از اینها برایم مرده بودی . . .